English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8443 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
someone's hands are tied <idiom> U دستهای کسی بسته بودن [اصطلاح مجازی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deadman's float U شناور بودن با دستهای باز
interdepend U بسته بهم بودن
to be closed to [all] traffic U برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
packet U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packets U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packaging U ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
child window U پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
multicast packet U بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
claque U دستهای که
bunchy U دستهای
denominational U دستهای
party lines U خط دستهای
batch U دستهای
party line U خط دستهای
batches U دستهای
processionary U دستهای
congregational U دستهای
fascicled U دستهای
fascicular U دستهای
production U تولید دستهای
pentadelphous U پنج دستهای
productions U تولید دستهای
gregarious U اجتماعی دستهای
batch file U فایل دستهای
multiple contact U کنتاکت دستهای
group flashing light U چشمک زن دستهای
poppyhead U گل اذین دستهای
batch processing U پردازش دستهای
block copolymer U همبسپار دستهای
batch mode U باب دستهای
batch compiler U همگردان دستهای
gallowglass U دستهای سرباز مزدور
asterism U برج دستهای از ستارگان
wash your hands U دستهای خود را بشویید
splitting U چند دستهای شدن
feverweed U دستهای از گیاهان خانواده بوقناق
dinosaurs U دستهای ازسوسماران دوره تریاسیک
processionist U کسیکه با دستهای راه میافتد
vespiary U اجتماع زنبوران دستهای زنبور
squadron U دستهای از مردم گروه هواپیما
squadrons U دستهای از مردم گروه هواپیما
prone float U روی شکم با دستهای کشیده
batches U سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
deme U دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
batch U سیستمی که فایلهای دستهای را اجرا میکند
wide arm handstand U بالانس ژاپنی با دستهای فاصله دار
slated items U مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
hard handed U دارای دستهای پینه خورده سخت گیر
chain gang U دستهای از محکومین که بهم زنجیر شده اند
maharajas U لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
fascicle U دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
maharaja U لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
burst U انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
fascicule U دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
strappado U مچ دستهای مجرم را بر پشت او بستن واویختن وی ازطناب
bursts U انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
fasciculus U دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
maharajah U لقب دستهای ازراجه ها یا شاهزادگان بزرگ در هند
hurdy gurdy U نوعی الت موسیقی که باگرداندن دستهای کار میکند
monoprogramming system U سیستم پردازش دستهای که در هر لحظه یک برنامه را اجرا میکند
queueing U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
queued U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
forlorn hope U دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
windrow U دستهای علف که برای خشک کردن جمع شده است
passionist U عضو دستهای از نصارا که پیوسته مصیبت حضرت مسیح رابایدیاداورشوند
queue U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
batches U فضای حافظه که سیستم عامل برنامههای دستهای را اجرا میکند
queues U تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند
chains U لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
chain U لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
songfest U دستهای که اواز معروفومحبوب یا اهنگهای محلی جالبی را اجراء میکنند
batch U فضای حافظه که سیستم عامل برنامههای دستهای را اجرا میکند
happy family U دستهای ازجانوران جوربجورکه دریک قفس باهم زندگی میکنند
streams U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streamed U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
stream U تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
rje U سیم پردازش دستهای که دستورات ازترمینال راه دور به کامپیوترارسال می شوند
Jehovah's Witnesses U دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
capitulary U عضو دستهای درکلیسا مجموعه دستورهاوایین نامههای اداری وشرعی سرلوحه
jobs U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
job U تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
ended U کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
sequential U خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
end U کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ends U کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
script U مجموعه دستوراتی که تابعی را انجام می دهند که توسط یک زبان ماکرو یا دستهای استفاده میشود
logs U مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
log U مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
AUTOEXEC.BAT U فایل دستهای که شامل دستوراتی است که وقتی کامپیوتر شروع به کار میکند اجرا می شوند
autoexec bat U در DOS یک فایل دستهای است که هنگام روشن شدن کامپیوتر یا شروع مجدد کاردستگاه فعال میشود
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
TDS U سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
bureaus U ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است
bureau U ادارهای که متخصص تایپ داده و پردازش دستهای داده ادارههای کوچکتر است
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
batches U فایل ذخیره شده روی دیسک که شامل دستورات سیستم است . در هنگام اجرای فایل دستهای
batch U فایل ذخیره شده روی دیسک که شامل دستورات سیستم است . در هنگام اجرای فایل دستهای
editing run U در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
transaction U سیستم کامپیوتری که معمولاگ دستهای کار میکند تا وقتی که با تراکنش جدید متوقف شود و سپس منابع را به تراکنش اختصاص میدهد
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
to be due U مقرر بودن [موعد بودن]
appertaining U مربوط بودن متعلق بودن
depend U مربوط بودن منوط بودن
wanted U فاقد بودن محتاج بودن
depends U مربوط بودن منوط بودن
want U فاقد بودن محتاج بودن
appertains U مربوط بودن متعلق بودن
depended U مربوط بودن منوط بودن
governed U نافذ بودن نافر بودن بر
pend U معوق بودن بی تکلیف بودن
inhere U جبلی بودن ماندگار بودن
includes U شامل بودن متضمن بودن
governs U نافذ بودن نافر بودن بر
haze U گرفته بودن مغموم بودن
to stand for U نامزد بودن هواخواه بودن
pertain U مربوط بودن متعلق بودن
pertained U مربوط بودن متعلق بودن
pertains U مربوط بودن متعلق بودن
urgency U فوتی بودن اضطراری بودن
govern U نافذ بودن نافر بودن بر
moon U سرگردان بودن اواره بودن
moons U سرگردان بودن اواره بودن
have U مالک بودن ناگزیر بودن
having U مالک بودن ناگزیر بودن
agree U متفق بودن همرای بودن
agreeing U متفق بودن همرای بودن
agrees U متفق بودن همرای بودن
include U شامل بودن متضمن بودن
slouch U خمیده بودن اویخته بودن
precede U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
reside U ساکن بودن مقیم بودن
ablest U لایق بودن مناسب بودن
abuts U مماس بودن مجاور بودن
on guard U مراقب بودن نگهبان بودن
discord U ناجور بودن ناسازگار بودن
slouching U خمیده بودن اویخته بودن
owes U مدیون بودن مرهون بودن
owed U مدیون بودن مرهون بودن
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
abut U مماس بودن مجاور بودن
abler U لایق بودن مناسب بودن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
disagree U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreed U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreeing U مخالف بودن ناسازگار بودن
precedes U جلوتر بودن از اسبق بودن بر
disagrees U مخالف بودن ناسازگار بودن
consists U شامل بودن عبارت بودن از
consisting U شامل بودن عبارت بودن از
consisted U شامل بودن عبارت بودن از
consist U شامل بودن عبارت بودن از
abutted U مماس بودن مجاور بودن
resides U ساکن بودن مقیم بودن
owe U مدیون بودن مرهون بودن
slouches U خمیده بودن اویخته بودن
look for U منتظر بودن درجستجو بودن
stravaig U سرگردان بودن بی هدف بودن
appertain U مربوط بودن متعلق بودن
stravage U سرگردان بودن بی هدف بودن
slouched U خمیده بودن اویخته بودن
appertained U مربوط بودن متعلق بودن
grog U دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
stacks U بسته
packets U بسته
stack U بسته
trusser U بسته
Recent search history Forum search
2In someone bad (or good) books.
2In someone bad (or good) books.
3midas touch
1این پیج بزودی بسته خواهد شد
1می خواستم دو جمله زیر را ترجمه کنید
1What it means in slang term " I'm sleeping in truck" ?
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
2In order to be interesting you have to be mean
1cartridge
1Let slip package
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com